روز جهانی لوپوس World Lupus Day 2015/ 1394
به مناسبت روز جهانی لوپوس مراسمی در روز جمعه هجدهم اردیبهشت یکهزارو سیصد و نودو چهار ساعت ده صبح تا دوازده ظهر در تالار ایوان شمس واقع در بزرگراه شهید گمنام ابتدای بزرگراه کردستان برگزار میگردد. شرکت برای عموم دوستان گرامی مبتلا به لوپوس و خانواده های ارجمند آنان ... متن کامل
به دلیل پیشرفت در تشخیص سریع و مدیریت درست بیماری لوپوس بیشتر بیماران می توانند مانند افراد سالم زندگی معمولی داشته باشد .مراجعه کنندگان گرامى به سایت لوپوس ، داشتن یک یا چند نشانه از آنچه دراین یادداشتها آمده است ؛ الزاما نشان دهنده درگیرى با بیمارى لوپوس نمى باشد . تشخیص بیمارى تنها بایستى توسط پزشک داده شود.   ***   مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و آموزشى داشته و توصیه پزشکى تخصصى تلقى نمى شوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست.   ***   بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.   ***   افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.   ***   زمان بیماری ؛ شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستانتان به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.   ***   همیشه راه برای همه هموار نیست، زندگى برخورد با موانع ، غلبه بر آنها و حرکت است .    ***   هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.   ***   من برنده ام ؛ چون می دانم مشکلات مانند صخره هایی هستند که در مسیر رود وجود دارند.اگر صخره نبود ، رود هیچ آوازی سر نمی داد!   ***   کلیه مطالب ذکر شده فقط و فقط برای افزایش آگاهی شما می باشد. در صورتیکه هر گونه ابهامی در مورد بیماری تان دارید حتما باپزشک خود تماس بگیرید و از مشورت با افراد غیر متخصص خوددارى نمائید .   ***   خوب زندگی کردن همراه با بیمارى لوپوس نیازمند برنامه ریزی مناسب برای پذیرش اثراتی است که بیماری بر روی جسم(تن) ، فکر و روح ( روان‌) دارد. در حقیقت این سه پدیده جدایی ناپذیرند به دیگر عبارت ، بهبودی یکی منجر به بهبودی دیگری است.   ***   خوب زندگی کردن با لوپوس یعنی اندیشیدن درمورد توانائیها نه ناتوانی ها .
بدين وسيله به اطلاع كليه بازديد كنندگان سايت لوپوس ميرساند:
1- هر گونه اطلاع رسانی در مورد برگزاری همايش های لوپوس و جلسات پرسش و پاسخ
2- جمع آوری كمك مالی جهت انجمن حمايت از بيماران لوپوس
3- ارسال هر گونه پست الكترونيك به كاربران
تنها بايستی از طريق انجمن حمايت از بيماران لوپوس و با هماهنگی شماره تلفن 88220065 منشی انجمن لوپوس صورت بگيرد . بديهی است ارسال پست الكترونيك به كاربران، كه با هماهنگی و از طريق انجمن حمايت از بيماران لوپوس و سايت لوپوس نباشد ، مسئوليتی را متوجه اين دوسايت نخواهد كرد.
درد دل آیه : من همیشه از خودم میپرسیدم چرا من باید مبتلا به لوپوس بشوم؟دنبال دلیلش بودم.مطالعه .سرچ.مطلب.کتاب و باز هم کتاب.مجموعه عواملی را در ایجاد این بیماری دخیل میدانم.که همش بر میگردد به سبک زندگی. اگر موافق باشید.بیایم در مورد دلایل احتمالی که باعث ایجاد این بیماری در ما شده صحبت کنیم.شاید با هم بتوانیم به یک نتایجی برسیم.من هنوز مطمئن نبستم به چه علت سیستم ایمنی ام بر علیه خودم طغیان کرده.اما میخواهم بدانم ما بیماران مبتلا به لوپوس هر یک چه عاملی را باعث بیمار شدنمان میدانیم و چه قدر نقطه مشترک با هم داریم.بلکه بتوانیم به نتایجی برسیم و به فرزندانمان سبک بهتری از زندگی را اموزش بدهیم و از ریسک ابتلای انان به بیماری های مربوط به سیستم ایمنی بکاهیم. من خیلی امیدوارم که شما دوستان در این تابپیک همراهی کنید.آیه

نظرات

فرناز ۰۷:۳۴ - ۹۱/۱۲/۰۵
37045
+ -
26505

سلام من فرناز هستم 19سالمه 2سال ونیمه که مبتلا به لوپوس شدم.خب هیچ بیماری ای خوب نیست ولی ادم مجبوره که باهاشون سرکنه ویه جور کنار بیاد.منم مطمئنم که این بیماری از شک و استرس و موقعیت خانوادگی ورفتارا ومحیطی که درش بزرگ میشی بوجود میاد.منم خیلی حساس و استرسی بودم وهستم.از رفتارای خونوادم در سن بلوغم اصلا راضی نبودم زندگیم پر از ترس واسترس بود

بیمار ناامید ۰۷:۵۲ - ۹۱/۱۰/۰۵
38470
+ -
34664

سلام من 28 سالمه و 4 ساله که لوپوس دارم . فکر کنم دلیلش فقط استرسه . چون تو بچگی وقتی بابام می خوابید جرات نداشتیم جیک بزنیم و اگه بیدار می شد شروع می کرد به داد کشیدن و دادادش کوچیکم همیشه کتک می خورد این ترس همیشه با منه حتی الان هم که بزرگ شدم اگه کسی بخوابه استر س میگیرم. وقتی مامان و بابام دعواشون می شد من فرار می کردم تو زیرزمین تا صداشون رو نشنوم. نمیگم بابا منو می زد نه اصلا ولی همون داد زدن ها و دعوا کردن ها الان تاثیرش رو گذاشته. ممنون ازتون

پاسخ ها

نرگس ۱۰:۰۱ - ۹۱/۱۲/۱۲

دوست عزیزم؛ با توجه به توضیح درمورد زندگی گذشته تان، متأسفانه شما در زندگی گذشته یکسری مشکل روبرو شدید، این مشکل را بجای اینکه از ذهنتان به فراموشی بسپارید. برعکس در ذهنتان تکرار می کنید. همانطور که اشاره کردید، سبب استرس شما می شود. دوست عزیزم به این نکته توجه کنید شما در گذاشته زندگی نمی کنید. در نتیجه خیلی راحت می توانید نسبت به این مسائل و شرایط بی توجه و بی تفاوت باشید. و از یاد ببرید. و سعی کنید آرامش درونی خود را افزایش دهید. امیدوارم بر ناامیدی غلبه کنید و به امید تبدیل کنید ،و به زندگی امیدوارنه نگاه کنید. من سال هابدنبال مصرف پردنیزولون به خاطر نکروز سر ران با عصا راه رفتم و هیچگاه امیدم را از دست ندادم و با همین امید قدرتی پیدا کردم که توانستم روزها را با شادی و محبت بگذرانم و خوشبختانه پس از عمل جراحی بعد از مدتها توانستم عصا را کنار بگذارم .همیشه شاد و شادکام باشید.

مجتبی ۱۱:۳۴ - ۹۱/۰۶/۰۹
35306
+ -
50381

سلام منم استرس. حساسیت به کاری یا چیزی.کم خوابی.و با احتمال کم بهداشت محیط فردی و شخصی. چون تب و لرز من یه ساعت بعد از یه خبر بد شروع شد که خیلی منو متأثر کرد .

زهره ۰۷:۲۸ - ۹۱/۰۶/۰۳
21958
+ -
40036

آیه جان این تاپیک رو خونده بودم ولی متاسفانه نتونسته بودم تا الان پاسخ بدم . منم مثل اکثر دوستان استرس رو عامل اصلی می دونم خودم پارسال به خاطر استرس شدیدی که روم بود بیماریم عود کرد و کورتونم از روزی یک عدد رسید به 6 عدد که البته الان بهترم و دوز دارو 1.5 عدد هست . هرچه آرامش بیشتر باشه احتمال پیشرفت بیماری کمتره و یه مورد دیگه ورزش هست جدا از بیماری ما هر آدم سالمی هم نیاز به ورزش داره . وقتی ورزش می کنی احساس شادابی و جوانی و سلامت داری اصلا آدم یه احساس غرور داره وقتی به طور جدی ورزش می کنه . یه موردم هست نمی دونم تجربه داشتید یا نه اونم خندیدن و شاد بودنه . خنده از ته دل . ما باید برای خودمون این موقعیت ها رو فراهم کنیم خیلــــی برای من مفید بوده مخصوصا اینکه همسر شاد و خوش اخلاقی دارم

امیر ۰۲:۴۱ - ۹۱/۰۶/۰۱
21874
+ -
39312

آیه جان سلام و مرسی از طرح سوالت ,مهمترین عامل استرس و مهمتریت درمان هم دوری از استرس که این تجربه من بعد از 26 ساله که الان اصلا احساس بیماری نمیکنم و شاید باورتون نشه حتی احساس سلامت بیشتر نسبت به اطرافیان در ظاهر سالم دارم و اینکه همیشه خدا کمکم کرده و هیچوقت از درمان نا امید نبودم .

نوشین ۰۱:۲۹ - ۹۱/۰۵/۲۶
41563
+ -
37956

به نظر من تا وقتی که ما داریم ازاین غذاهای که از مواد افزودنی و شیمایی که داره توکشورمون تولید میشه استفاده می کنیم همین وضعه!!!!من یه دختر 22ساله هستم و از 14سالگی لوپوس داشتم طی 2سال گذشته نه تنها من بلکه 2خواهرم هم به این بیماری مبتلا شدند و پزشکان هم فقط غذاهای شیمیایی و غذاهایی با مواد افزودنی را دلیل این انتشار بیماری می دونن .حالا از ما گذشت ولی واقعا چطور میشه از این مشکل عبور کرد!!!!!!!!!!!!!

سمیه ۰۶:۵۱ - ۹۱/۰۵/۱۴
36434
+ -
39770

مرسی آیه جان

رهاورد ۱۲:۱۰ - ۹۱/۰۵/۱۲
33496
+ -
23286

من 19 سالمه بیماری من همش از استرس بود و فک میکنم که دیگه خوب نشم چون خیلی چیزا تو زندگیم باعث ناراحتی و استرس من میشه

پاسخ ها

آیه ۰۹:۳۴ - ۹۱/۰۵/۱۲

آفرین مریم جان.

مریم ۱۲:۳۰ - ۹۱/۰۵/۱۲

رهاورد جان سلام دوست عزیزم من پانزده ساله بودم که به این بیماری مبتلا شدم و الان پنجاه ساله هستم . در آن زمان دو سه سال طول کشید تا بیماری من تشخیص داده شد و پس از سه سال مرا به روماتولوژیست معرفی کردند . در این سی و پنج سال من با سماجت این بیماری را شکست دادم ، اگر اراده کنی و راهنمایی پزشکانت را جدی بگیری بیماری را کنترل میکنی و دیگه اینکه اصلا این جمله خوب نمیشم را بکار نبر ، همیشه از جمله هایی با بار مثبت استفاده کن . موفق میشی مطمئنا و یک چیز دیگه اینکه چیزهایی که الان برات استرسه و موجب ناراحتیت میشه چند سال دیگه بهشون می خندی اینقد زندگی را جدی نگیر کمی آسون گیر باش که به قول قدیمی ها روزگار سخت میگیره به مردمان سخت گیر . خوب میشی خوب میشی خوب میشی دوست عزیزم .

ایه ۰۳:۰۵ - ۹۱/۰۵/۱۱
30165
+ -
35552

سمیه جان من کمی که سرپا باشم تا چندین روز پا درد شدید میگیرم.اما زمانی که ورزش میکنم از پا دردهای طولانی مدت خبری نیست.دستگاه ماسا‍ ژور پا هم گرفتم.اونم تا حدی دردپاهام را اروم میکنه.در ضمن تو افتاب هم تا جایی که ممکن هست نمیروم و اگر مجبور باشم که تو افتاب برم با پوشش کامل میروم

پاسخ ها

فاطمه ۱۰:۳۲ - ۹۱/۱۲/۱۴

سلام آیه جان من 4 ساله که لوپوس منتشر دارم برا حاملگی می ترسم شما اطلاعاتی دارید بهم بدید ممنون میشم عزیزم

زهراء ۰۷:۳۸ - ۹۱/۰۵/۰۶
36240
+ -
38345

با سلام ، در مورد خودم فکر میکنم اضطراب و انتظار و تلخکامی از زندگی و بیخوابی عامل اصلی بیماریم بوده است

سمیه ۰۳:۵۳ - ۹۱/۰۵/۰۳
33809
+ -
36181

سلام من 21سالمه و11 ساله لوپوس دارم یک ساله لوپوسم فعاله ،قرص هامو مرتب میخورم خیلی رعایت میکنم ولی تا یکم فعالیت میکنم یکم تو افتاب میرم. همه جای بدنم درد میگیره و منو میندازه میخواستم ببینم شما هم همین جوری هستید ممنون

پاسخ ها

مریم ۱۱:۰۲ - ۹۳/۰۵/۰۶

سلام سمیه جان منم دقیقا همینم تا یکم فعالیت داشته باشم هر چند سبک دردم شروع میشه..... سعی میکنم بیشتر استراحت کنم....

آیه ۰۱:۱۱ - ۹۱/۰۳/۲۴
36971
+ -
30629

پگاه جان میزان داروهات که خیلی کمه برای چاق شدن!!من پارسال خیلی چاق شدم.آزمایش تیروئید دادم دیدند کم کاری دارم.احیانا کاری بیشتری مصزف نمیکنی یا تغییری در سبک زندگیت بوجود نیومده؟به هر حال زیاد بش فکر نکن.من یادم است سال اولی که درگیر لوپوس شده بودم به پیشنهاد یکی از دوستانم کتاب شفای زندگی ترجمه گیتی خوشدل را خواندم.بسیار در من موثر بود و دوباره جان گرفتم!!اگر نخواندیش یا خیلی سال است که از خواندنش میگذرد بهت پیشنهاد می کنم بخونیش.و پگاه جان بهت ورزش یوگا را توصیه میکنم.هم خیلی خوب لاغر میکنه هم یاد میگیری چطور افکارت را کنترل کنی.

پاسخ ها

پگاه ۱۲:۵۲ - ۹۱/۰۳/۲۷

مرسی ایه جان

پگاه ۰۱:۴۷ - ۹۱/۰۳/۲۳
37193
+ -
39458

مرسی آیه جان از دلداریت.من هنوز نمی دانم تا کی باید دارو مصرف کنم .خدا رو شکر هیچکدام از سیستم های بدنم درگیر نیست فقط از توی خونم بود که تشخیص دادن بیماری لوپوس دارم گلبول های سفید خونم 1800 بود.بقیه اعضای بدنم سالم است از اردیبهشت پارسال متوجه بیماریم شدم در طول این مدتم دارو هام کمتر شده پردنزیلونم از روزی 3 تا به نصفی امده هیدروکی هم 1 روز در میان می خورم ولی احساس میکنم تو این مدت کمی چاق شدم هر چی ورزشم می رم با پیاده روی تاثیری نمی بینم شما راه حلی ندارید؟ سعی میکنم به بیماریم فکر نکنم با کارکردن خودمو مشغول کردم ولی واقعا بعضی وقتا نمیشه بهش فکر نکرد....

نوشتن يک نظر

ارسال نظر
نام :
پیغام شما :
آدرس ايميل :
لينک :
کلمه امنیتی :
 

صفحه 1 از 2 | [1]  2